هم اندیشی زبان و ادبیات پارسی
هم اندیشی ادبیات فارسی(رضا رشیدی)
نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا رشیدی

 

مگسی را کشتم

 

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم

 زنده ياد حسین پناهی

نگارش در تاريخ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, توسط رضا رشیدی

فتاده تخته سنگ آنسوي تر ، انگار كوهي بود
و ما اينسو نشسته ، خسته انبوهي
 
زن و مرد و جوان و پير
 
همه با يكديگر پيوسته ، ليك از پاي
و با زنجير
اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي
به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آنجا كه رخصت بود


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

اگر من جای او بودم .

همان یک لحظه اول .

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان.

.

.

.

ادامه مطلب


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

لحظه های کاغذی

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

از زنده یاد قیصر امین پور
 

نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

زپوچ جهان هیچ اگردوست دارم

تورا،ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را،ای کهن پیر جاوید برنا

 

 

 

تو را،ای گرانمایه،دیرینه ایران

...


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

هنوز نمی دانم کدامین ماه منزل من است

تو هم نمیدانی

و هیچ کس نمی داند...!

با یه کوله پشتی رتهی شدم.تا نرفتم زود بیا


نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

پوپک

پوپکم !پوپک شیرین سخنم !این همه فارغ از این شاخه به آن شاخه مپر،
این همه قصه شوم از کس و ناکس مشنو ،
غافل از دام هوساین همه در بر هر ناکس و هر کس منشین .


پوپکم پوپک شیرین سخنم !تویی آن
شبنم لغزنده گلبرگ امید… 

    من از آن دارم بیمکاین لجن زار تو را پوپکم آلوده کند

 

 

         اندرین دشت مخوفکه تو آزادی اش ای پوپک من می خوانی

...


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،  

                                                    سرها در گریبان است .

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،  

                                                    سرها در گریبان است .

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

وگر دست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،

 

 

 

 که سرما سخت سوزان است .

بقیه در ادامه مطلب

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

بچه ها صبحتان بخیر ، سلام
درس اول فعل مجهول است
فعل مجهول چیست ، میدانید؟
نسبت فعل ما به مفعول است
در دهانم زبان چو آویزی
در تهیگاه زنگ میلغزید

.

.

.

بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, توسط رضا رشیدی

آرش کمانگیر‌  
برف می‌بارد،
برف می‌بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه‌ها خاموش،
دره‌ها دلتنگ،
راه‌ها چشم‌انتظار کاروانی با صدای زنگ.

آرش کمانگیر‌
برف می‌بارد،
برف می‌بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه‌ها خاموش،
دره‌ها دلتنگ،
راه‌ها چشم‌انتظار کاروانی با صدای زنگ.
بر نمی‌شد گر ز بام کلبه‌ها دودی،
یا که سوسوی چراغی، گر پیامی‌مان نمی‌آورد،
رد پاها گر نمی‌افتاد روی جاده‌ها لغزان،
ما چه می‌کردیم در کولاک دل‌آشفتۀ دم‌سرد؟

آنک آنک کلبه‌ای روشن،
روی تپه، روبروی من. . .

 


ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 صفحه بعد